خبر


مدیر وبلاگ به دیدار عالی شتافت

شانلی دیاریم آزربایجان

پروفسور سوایتوسکی بعد از سقوط دولت خودمختار آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری مینویسد:
 

دولت مستقل به سرعت سقوط کرد و اعضای فرقه دمکرات از ترس انتقام به شوروی پناهنده شدند. در تبریز همان مردمی که فرقه را تشویق کردند، به استقبال ارتش ایران رفتند و دانش‌آموزان کتاب‌های درسی را که به زبان مادریشان نوشته شده‌بود به طور آشکار به آتش کشیدند. توده‌های مردم به وضوح برای حتی یک حکومت خودمختار محلی نیز آمادگی نداشتند چه برسد به جدایی.!!!!!


مطمئنا در شرایط حاضر این آمادگی نه تنها افزایش نیافته بلکه به شدت کاهش یافته پس امیدی برای استقلال نیست و در عصر حاضر مصلحت و شرایط اقتضا میکند که هر تورکی و آذری به نوبه خود دوستان و هم نژادان خود را از تاریخ و تمدن قوم خویش و سرزمین خویش مطلع کند.و برای پاسداری و حفظ زبان تورکی آذربایجانی تلاش کند.

" به جز فعالیت ها و کارهای فرهنگی هیچ کلیدی این قفل را باز نخواهد کرد."

13 جمادي الثاني / تقويم شيعه

وفات حضرت امّ البنين سلام الله عليها:


ر اين روز در سال 64 ه’ حضرت ام البنين سلام الله عليها و مادر قمر بني هاشم عليه السلام از دنيا رحلت فرمودند.
(ام البنين عليها السلام سيده نساء العرب: ص 84)
نام مبارك آن حضرت فاطمه، و كنيه شريفش ام البنين است، و آن حضرت به همين كنيه معروفند. پدر آن حضرت حزام بن خالد، و مادرشان ليلي دختر شهيد بن ابي عامر است.
امير المومنين عليه السلام آن حضرت را به همسري برگزيد و خداوند چهار پسر به آن حضرت عنايت فرمود: حضرت قمر بني هاشم عباس عليه السلام، عبدالله، جعفر و عثمان عليهماالسلام، كه هر چهار پسر در كربلا شهيد شدند.
بانواني كه از كربلا به مدينه مراجعت كردند، در خانه ام البنين سلام الله عليها عزاداري مي‏كردند. آن حضرت اگرچه در كربلا نبود ولي از ناله و گريه قرار نداشت و همه روزه به بقيع مي‏رفت و آنقدر جانسوز مرثيه مي‏خواند كه مروان با آن همه قساوت قلب گريه مي‏كرد. هنگامي كه زنها او را ام البنين خطاب مي‏كردند و تسليت مي‏دادند، مي‏فرمود:
«ديگر مرا ام البنين نخوانيد. ..».
اين گريه و زاري حضرت ادامه داشت تا بدرود حيات گفت.
(رياحين الشريعه: ج 3، ص 294)

3 جمادي الثاني / تقویم شیعه

شهادت حضرت زهرا صلوات الله علیها:


(اعلام الوري: ج 1، ص 300. كشف الغمه: ج 1، ص 503. مسار الشيعه: ص 31. توضيح المقاصد: ص 13. مصباح كفعمي: ج 2، ص 597. مصباح المتهجد: ص 732. بحارالانوار: ج 97، ص 375، ج 43، ص 195)
امام رضا عليه السلام مي‏فرمايد: «ان فاطمه صديقه شهيده»: «همانا فاطمه راستگو و شهيده است». (اصول كافي: ج 3، ص 475)
در اين روز در سال 11 ه’ بنابر قول 95 روز، در روز سه شنبه شهادت حضرت بتول عذراء مظلومه مضروبه حضرت سيده النساء فاطمه زهرا سلام الله عليها به وقوع پيوسته است.
(مستدرك سفينه البحار: ج 2، ص 85)


دوام مطلب در ادامه مطلب


ادامه نوشته

شعر بسيار زيباي آيت الله العظمي حضرت آقا حاج لطف الله صاقي گلپايگاني مد ظله العالي

ما را ز کورش و کی و جم اعتبار نیست

فخری به داریوش و به اسفندیار نیست

مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد

ما را به جاهلیت آن دوره کار نیست

در سایه محمد و آل محمدیم

برتر از این برای بشر افتخار نیست

ابنای دین و سوره توحید و کوثریم

بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست

اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است

هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست

اندر دژ ولایت و حصن امامتیم

مانند این حصار به گیتی حصار نیست

ما امت عدالت و صلح و اخوتیم

در ما نفاق و شیطنتِ دیو سار نیست

از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه

ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست

اعلام «ان اکرمکم» باشد این پیام

در کیش ما به رنگ و نژاد اعتبار نیست

گر مدعی تلاش به توهین ما کند

با او بگو که از تو جز این انتظار نیست

تو باش و هفت خوان و خرافات و ترّهات

راهی که می‌ روی ره پروردگار نیست

زنده است دین احمد (ص) و قرآن و اهل بیت (ع)

اکمل از آن طریق سوی کردگار نیست

یارب رسان امام زمان منجی جهان

فرّخ، زمان او که در آن، کار عار نیست

پر می‌ کند ز عدل به امر خدا زمین

بهتر ز عصر دولت او روزگار نیست

آئین دین مداری و تقوی شود رواج

رسم فساد و شرب مدام و قمار نیست

مؤمن عزیز گردد و کافر شود ذلیل

مرد خدا به دوره او خوار و زار نیست

13 جمادی الاول / تقویم شیعه

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها:

شهادت مظلومانه و جانگداز حضرت ام الايمه النجباء صديقه كبري فاطمه زهرا سلام الله عليها در مدينه 75 روز پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله واقع شده است.
(زاد المعاد: ص 374. فيض العلام: ص 246. بحار الانوار: ج 22، ص 545)
اقوال ديگر در باره شهادت حضرت در سوم جمادي الثانيه خواهد آمد.
در شب چهاردهم، امير المومنين عليه السلام به همراه جمعي قليل از گلهاي سر سبد اصحاب، بدن مطهر صديقه كبري سلام الله عليها را به خاك سپردند.
به سند صحيح از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه حضرت فاطمه سلام الله عليها، 75 روز بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله زنده بود. بنابر مشهور كه وفات آن حضرت در 28 صفر باشد، شهادت حضرت صديقه سلام الله عليها در 13 يا 14 يا 15 جمادي الاولي مي‏شود. در اين سه روز زيارت آن حضرت مناسب است.
(فيض العلام: ص 248)

10 جمادی الاول / تقویم شیعه

در سال 36 ه’ در چنين روزي، جنگ جمل اتفاق افتاد
(تتمه المنتهي: ص 22 17. فيض العلام: ص 239)
و بصره فتح شد و نزول نصر از خداوند كريم بر امير المومنين عليه السلام واقع شد.
(مسار الشيعه: ص 31. بحار الانوار: ج 97، ص 384. مصباح كفعمي: ج 2، ص 597. العدد القويه: ص 53. مصباح المتهجد: ص 733)
كفعمي رحمه الله 15 اين ماه را روز جنگ جمل مي‏داند.
(مصباح كفعمي: ج 2، ص 597)
ابتداي اين واقعه از آنجا شروع شد كه بعد از بيعت مردم با امير المومنين عليه السلام، طلحه و زبير به بهانه عمره از مدينه خارج شدند و به عايشه پيوستند. عبدالله بن عامر كه قبلا عامل عثمان در بصره بود و از طرف امير المومنين عليه السلام‏عزل شده بود، به مكه آمد و شتري كه دويست دينار خريده بود براي عايشه آورد و به طرف بصره حركت كردند تا به اين شهر رسيدند. پس از ورود، به خانه عثمان بن حنيف عامل امير المومنين عليه السلام ريختند و او را اسير كردند و بسيار كتك زدند.
امير المومنين عليه السلام براي مقابله با آنها به طرف بصره حركت فرمودند. در اين جمگ همراه امير المومنين عليه السلام، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام و همچنين محمد حنفيه و عبدالله بن جعفر و اولاد عقيل و عده‏اي از جوانان بني هاشم همراه با عمار و ابوايوب انصاري و عده‏اي از مهاجر و انصار بودند. 80 نفر از اصحاب بدر، 250 نفر از كساني كه با پيامبر صلي الله عليه و آله در بيعت شجره شركت كرده بودند و 1500 نفر از ساير اصحاب پيامبر صلي الله عليه و آله شركت كردند.
(بحار الانوار: ج 32، ص 183)
مسلم مجاشعي را همراه با قرآني فرستادند كه بصريان را به حكم قرآن بخواند، ولي آنها مسلم را هدف تير ساختند و شهيد كردند. بعد از موعظه‏هاي عمار و فرمايشات امير المومنين عليه السلام، در دهم جمادي الاولي جنگي را كه عايشه شروع كرده بود ادامه دادند و امير المومنين عليه السلام در مقام مقابله با آنها بر آمدند. در اين جمگ از لشكر امير المومنين عليه السلام كه 20 هزار مرد جنگي بودند پنج هزار نفر شهيد شدند، و از لشكر عايشه كه 30 هزار نفر بودند 13000 نفر كشته شدند.
(بحار الانوار: ج 32، ص 174، 196، 211. منتخب التواريخ: ص 161 159. تعداد شهداي لشكر امير المومنين عليه السلام را هزار و هفتاد نر و نيز هزار و هفتصد نفر و به قولي چهار هزار نفر هم گفته‏اند. )
آخر الامر كه پيروزي نصيب لشكر امير المومنين عليه السلام شد، حضرت كنار هودج عايشه آمدند و فرمودند:
«اي حميرا، پيامبر تو را امر كرده بود كه به جنگ من بيرون آيي ؟ آيا تو را امر نفرمود كه در خانه خود بنشيني و بيرون نيايي ؟ بخدا سوگند، انصاف ندادند آنانكه زنهاي خود را پشت پرده پنهان داشتند و تو را بيرون آوردند». محمد بن ابي بكر خواهرش را از هودج بيرون كشيد. امير المومنين عليه السلام دستور داد او را به خانه صفيه دختر حارث بن ابي طلحه ببرند و بعد او را به مكه و از مكه به مدينه فرستاد. در اين جنگ زيد بن صوحان كه از بزرگان لشكر و شيعيان امير المومنين عليه السلام بود شهيد شد و آن حضرت بالاي سرش آمده فرمودند: «اي زيد، خدا رحمتت كند كه تعلقات دنيوي تو اندك بود، و امداد تو در دين بسيار بود».

در اين روز حضرت زهرا سلام الله عليها پيراهن ابراهيم خليل الرحمن عليه السلام را به زينب كبري سلام الله عليها دادند و فرمودند: «هنگامي كه برادرت حسين عليه السلام اين پيراهن را از تو خواست، بدانكه ساعتي بيشتر مهمان تو نيست، وسپس به بدترين حالات به دست اولاد زنا كشته مي‏شود».
اين برنامه سه روز قبل از شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها بود.
(وقايع المشهور: ص 95)

نوروز

سوگند به آیه های قرآن مجید

سوگند به اشک چشم زهرای شهید

ما در غم فاطمه سیه می پوشیم

گور پدر عید تو ای سال جدید

6 جمادی الاول / تقویم شیعه

جنگ موته:

در سال هفتم هجرت در چنين روزي جنگ موته به وقوع پيوست. تعداد مسلمين در اين جمگ سه هزار نفر و تعدا كفار صد هزار نفر بود.

اين جنگ از آنجا آغاز شد كه حارث بن امير ازدي كه حامل نامه‏اي از پيامبر صلي الله عليه و آله به قيصر روم بود، در زمينهاي موته به دستور شرحبيل بن عمرو سردار لشكر روم دستگير شد و دستهاي او را بستند و گردنش را زدند. پيامبر صلي الله عليه و آله از شنيدن اين خبر بسيار ناراحت شدند و لشكري به موته روانه فرمودند.
در اين جمگ پيامبر صلي الله عليه و آله و امير المومنين عليه السلام حضور نداشتند و آن حضرت سه امير به ترتيب بر لشكر قرار دادند و فرمودند: «هر يك شهيد شدند ديگري امير لشكر باشد. جعفر بن ابي طالب، زيد بن حارثه، عبدالله بن رواحه».
شهادت سه فرمانده:
هر سه اين بزرگواران شهيد شدند. اول جناب جعفر به ميدان آمد و بعد از مبارزه دليرانه‏اي دو دست آن حضرت را قطع كردند، و با اينكه جراحتهاي زيادي بر بدن جناب جعفر وارد شده بود، اما بواسطه هيبت و شجاعتهاي آن حضرت در ميدان، كسي جرات جدا كردن سر آن حضرت را نمي‏كرد. لذا دشمن دفعه حمله كرد و بدن آن حضرت را با نيزه از زمين بلند كردند. در همان لحظه پيامبر صلي الله عليه و آله در مدينه بر فراز منبر تشريف داشتند و ماجرا را براي مردم بيان مي‏فرمودند. ناگهان صورت مبارك را به طرف آسمان بلند كردند و در حق جعفر دعا فرمودند. خداوند دو بال به آن بزرگوار عنايت فرمود كه با ملايكه در بهشت پرواز مي‏كند.
پس از شهادت هر سه امير تعيين شده از طرف پيامبر صلي الله عليه و آله، را در يك قبر دفن كردند. از خبر شهادت جناب جعفرپيامبر صلي الله عليه و آله بسيار گريستند و دستور دادند تا سه روز غذا به منزل جعفر ببرند.
سوابق جعفر:
اولين مردي كه بعد از علي عليه السلام به امر جناب ابوطالب عليه السلام پشت سر پيامبر صلي الله عليه و آله نماز خواند، جناب جعفر بود. او از برادرش امير المومنين عليه السلام ده سال بزرگتر بود.
در حبشه هنگامي كه عمروعاص و ديگران قصد داشتندذ نجاشي را راضي كنند كه جعفر و همراهانش را تحويل دهد، او آياتي از كتاب الهي تلاوت نمود كه نجاشي و اطرافيانش گريستند. عمروعاص چندين بار خواست جعفر و همراهانش را نزد نجاشي افرادي نادرست جلوه دهد ولي نتيجه بر عكس شد و احترام آنها نيز نزد نجاشي بيشتر شد، مخصوصا زماني كه آيات در رابطه با حضرت عيسي عليه السلام قرايت شد.
آخر الامر عمروعاص غذايي مسموم تهيه كرد و براي جعفر فرستاد كه آن حضرت را شهيد كند، ولي گربه‏اي آمد و از آن غذا مختصري خورد و بقيه غذا ريخت و آن گربه هم مرد، و توطيه عمروعاص فاش شد.
در روز فتح خيبر، جعفر به همراه همسرش و ديگر مسلمانان به مدينه آمدند، و پيامبر صلي الله عليه و آله از آمدن آنان بسيار خوشحال شدند و فرمودند: «نمي‏دانم به كدام خوشحالتر باشم: به فتح خيبر يا به آمدن جعفر»؟
(منتخب التواريخ: ص 57 - 58. سيري در شرح ابن ابي الحديد: ج 2، ص 410 - 411. وقايع المشهور: ص 94)

5 جمادی الاول / تقویم شیعه

ولادت حضرت زينب سلام الله هلیها:

ولادت با سعادت حضرت زينب سلام الله عليها در مدينه طيبه در سال پنجم يا ششم هجري در اين روز واقع شده است.
(عقيله بني هاشم عليها السلام: ص 5. زينب الكبري عليها السلام: ص 17. منتخب التواريخ: ص 9594. رياحين الشريعه: ج 3، ص 33)
اقوال ديگر در ولادت آن حضرت
(رياحين الشريعه: ج 3، ص 33)
عبارت است از 5 جمادي الاولي سال 6 ه’، اوايل شعبان سال 6 ه’، ماه رمضان سال 6 ه’، دهه آخر ربيع الثاني در سال 5 يا 6 يا 7 ه’
پدر بزرگوار آن حضرت امير المومنين عليه السلام، و مادر گرامي‏اش حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها است. همسر آن حضرت جناب عبدالله بن جعفر ابي طالب عليه السلام، و فرزندان آن حضرت، علي، عون، عباس، محمد و ام كلثوم هستند كه عون و محمد در كربلا شهيد شدند.
كنيه آن مخدره‏ام كلثوم، ام عبدالله و ام الحسن است، ولي كنيه‏هاي خاص حضرت ام المصايب، ام الرزايا و ام النواصب است.
القاب آن مخدره بسيار است، و از آن جمله: عقيله بني هاشم، عقيله الطالبين، صديقه صغري
(اشاره به مادرش كه صديقه كبري است و پدرش كه صديق اكبر است)
عصمت صغري، وليه الله، الراضيه بالقدر و القضاء، صابره البلوي من غير جزع و لا شكوي، امينه الله، عالمه غير معلمه، فهمه غير مفهمهمحبوبه المصطفي صلي الله عليه و آله، ثانيه الزهراء سلام الله عليها، الشريفه.
(رياحين الشريعه: ج 3، ص 48)
از نسل علي فرزند حضرت زينب سلام الله عليها كه معروف به زينبي است فرزندان زيادي به دنيا آمده‏اند، كه سيوطي رسابه زينبيه را در باره آنها تاليف كرده است.
(منتخب التواريخ: ص 113. تاريخ الخميس: ج 2، ص 317. تذكره الخواص: ص 4)
ماجراي ولادت حضرت :
هنگام ولادت آن حضرت، پيامبر صلي الله عليه و آله در سفر بودند. امير المومنين عليه السلام براي نامگذاري اين مولود فرمودند: «بر پيامبر صلي الله عليه و آله سبقت نمي‏گيرم». تا آنكه حضرت آمدند و منتظر وحي شدند. جبرييل نازل شد و عرض كرد: خداوند سلام مي‏رساند و مي‏فرمايد: «اين دختر را زينب نام بگذار، چه اينكه اين نام را در لوح محفوظ نوشته‏ايم».
پيامبر صلي الله عليه و آله حضرت زينب سلام الله عليها را طلب كرده بوسيدند و فرمودند: «وصيت مي‏كنم به حاضرين و غايبين كه اين دختر را به خاطر من پاس بداريد، كه همانا وي به خريجه كبري سلام الله عليها مانند است». سكينه و وقار آن حضرت را به خديجه كبري سلام الله عليها و عصمت و حيايش را به فاطمه زهرا سلام الله عليها و فصاحت و بلاغتش را به علي مرتضي عليه السلام و حلم و بردباريش را به حسن مجتبي عليه السلام و شجاعت و قوت قلبش را به حضرت سيد الشهداء عليه السلام همانند نموده‏اند.
ابن حجر در اصابه و ابن اثير در اسد الغابه در حالات آن حضرت نوشته‏اند: در مجلس يزيد لعنت الله عليه حضرت زينب سلام الله عليها كلماتي فرمودند كه دلالت بر قوت قلب آن حضرت دارد. آن حضرت در كرم و بصيرت و حلم مشهور خاندان بني هاشم و عرب بوده، و بين جمال و جلال، سيرت و صورت و اخلاق و فضيلت جمع كرد. شبها در عبادت بود و روزها روزه و او به اهل تقوي معروف بود .
(مجله الاسلام: شماره 27، محمد غالب شافعي)

آخر ربیع الثانی / تقویم شیعه

مرگ خالد بن وليد:

در روز آخر ربيع الثاني خالد بن وليد بن مغيره مخزومي به اسفل السافلين جهنم شتافت. (وقايع الشهور: ص 91) او 20 سال بعد از بعثت پيامبر صلي الله عليه و آله در اواخر زندگاني آن حضرت، به همراه عمروعاص به ظاهر اسلام را قبول كرد. ابوبكر او را حاكم شام كرد، و عمر او را عزل كرد. پس از مدتي در شهر حمص مرد و در همانجا مدفون شد.
(اسد الغابه: ج 2، ص 96)
در مواردي پيامبر صلي الله عليه و آله از كارهاي خالد بيزاري جستند. او بدون اجازه پيامبر صلي الله عليه و آله بني جذيمه را به قتل رساند و عده‏اي را اسير كرد و گفت: «هر كس اسيري در دست دارد او را بكشد». مهاجر و انصار اسرا را نزد پيامبر صلي الله عليه و آله فرستادند و آن حضرت دستان مبارك را بلند كرد و دوبار فرمود: «خدايا من بيزاري مي‏جويم به سوي تو از كاري كه خالد كرده است. »
(سبعه من السلف: ص 337 - 341. صحيح بخاري: ج 5، ص 107. اسد الغابه في معرفه الصحابه: ج 2، ص 94)
او به دستور ابوبكر خواست امير المومنين عليه السلام را به شهادت برساند، ولي قبل از هر اقدامي آن حضرت متوجه شدند، و با دو انگشت گلوي خالد را آن چنان فشار دادند كه خالد نعره كشيد و مردم فرار كردند و خالد لباسش را نجس كرد. آنگاه گفت: ابوبكر و عمر مرا به اين كار امر كرده‏اند. هر كس واسطه شد، آن حضرت او را رها نكرد تا آنكه ابوبكر عمر را فرستاد و ابن عباس را آورد. ابن عباس حضرت را به قبر مطهر پيامبر صلي الله عليه و آله و فرزندانش و حضرت صديقه سلام الله عليها قسم داد و حضرت او را رها كرد. ابوبكر به عمر گفت: «اين هم نتيجه مشورت با تو» ! چه اينكه عمر، خالد را براي اين كار انتخاب كرده بود.
(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد: ج 13، ص 302 - 303)
همچنين خالد بن وليد مالك بن نويره رحمه الله را با عده زيادي از قبيله او به جرم بيعت نكردن با ابوبكر كشت و در همان شب با همسر مالك مرتكب خلاف شد. وقتي عمر اين قضيه را شنير، گفت: «تو را سنگسار مي‏كنم» ولي اين كار را انجام نداد ؟!
(سبعه من السلف: ص 348 346. شرح ابن ابي الحديد: ج 1، ص 179)
در مورد ديگري هنگامي كه ابوبكر او را به سوي قبيله بني سليم فرستاد، عده‏اي از مردان قبيله را در محلي جمع كرد و آنان را به آتش سوزانيد.
(سبعه من السلف: ص 347، از الطبقات الكبري)

25 ربیع الثانی / تقویم شیعه

خلع معاوية بن يزيد خود را از خلافت:

هنگامي كه يزيد بن معاويه در 14 ربيع الاول سال 64 ه’ به دركات جحيم شتافت، فرزندش معاويه به جاي وي نشست. او پس از چهل روز در 25 ربيع الثاني بر فراز منبر رفت و خطبه خواند و اعمال پدران خود را ياد كرد، و بر جد و پدر خود لعنت كرد و از افعال ايشان تبري جست و گريه شديدي نمود، و آنگاه خود را از خلافت خلع نمود.
مروان بن حكم لعنت الله عليه از پاي منبر برخاست و گفت: الحال كه طالب خلافت نيستي پس امر خلافت را به سويي بيفكن. معاويه بن يزيد گفت: من حلاوت خلافت را نچشيدم، چگونه راضي شوم كه اوزار آن را بچشم. به هر صورت در خانه نشست و مشغول گريه شد و 25 يا 40 روز بعد از اين واقعه فوت كرد و به قولي او را مسموم كردند. پس از او خلافت اولاد ابوسفيان تمام شد و به مروان و آل او منتقل شد.
(تتمه المنتهي: ص 72. قلايد النحور: ج ربيع الثاني: ص 262. توضيح المقاصد: ص 12 - 13. فيض العلام: ص 255)

پیام احمدی نژاد به مناسبت مرگ هوگو چاوز

بسم‌الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون

دوست گرامي جناب آقاي نيكولاس مادورو

كفيل محترم رياست جمهوري ونزوئلا

روح بلند مردي بزرگ از تبار عدالت‌طلبان و آزادي‌خواهان به آسمان پر كشيد و جهان را در سوگ فرو برد. ونزوئلا فرزندي برومند و شجاع و جهان، رهبري خردمند و انقلابي را از دست داد.

در نهايت تأثر اين حادثه غم‌انگيز را به همه ملت‌ها و ملت بزرگ ونزوئلا و خانواده محترم ايشان و جنابعالي تسليت عرض مي‌نمايم.

هوگو چاوز نامي آشنا براي همه ملت‌هاست. نام او يادآور زلال پاكي و مهرباني، شجاعت، پايمردي، عشق به مردم و فداكاري و تلاش بي‌وقفه براي خدمت به مردم به ويژه محرومين و زخم‌خوردگان از استعمار و استكبار است.

او انساني عميقاً موحد و مؤمن و پايبند به ارزش‌هاي انساني و آسماني و باورمند به راه انبياء الهي و حاكميت جهاني عدالت و عشق به رهبري صالحان بود.

او همزمان كه با رشادت تمام در برابر زياده‌خواهي‌هاي مستكبران مي‌ايستاد و فشار سنگين تبليغاتي و اقتصادي و تهمت‌ها و حتي كودتاها را در هم مي‌شكست، قامت بلندش در برابر كودكي خردسال فرو مي‌افتاد و با دست‌هاي مهربانش او را نوازش و سرود آزادي و سرافرازي را در گوش او زمزمه و زلال عشق را در انديشه و جان او جاري مي‌كرد.

هوگو چاوز نماد و ميراث دار همه شجاعان و مبارزان و انقلابيون در تاريخ پرافتخار و البته غم بار آمريكاي لاتين و تجلي روح آزادگي مردم مظلوم اين ديار و همه ملت هاي تحت ستم و پرچم برافراشته مبارزان ضد استعماري و عدالت طلبانه و طلايه دار دوستي بين ملت ها است.

او نقطه اتكاء روحي و پشتيبان همه انقلابيون و آزادي خواهان منطقه و جهان بود.

او حقيقتا جلوه روشني از يك ونزوئلايي پرشور و آرماني و دوست داشتني است و مردم بزرگ ونزوئلا با آگاهي و هوشمندي بارها و بارها او را به مسند رياست جمهوري رساندند و در فراز و نشيب و سختي ها ياريش كردند و او نيز همه فرصت‌ها و قدرت را براي خدمت به مردم و سربلندي كشورش و آزادي ملت ها به كار گرفت.

او سرانجام در پي يك بيماري مشكوك همه وجود و جان خود را نيز در اين راه پرافتخار تقديم كرد.

او در حقيقت شهيد راه خدمت به ملت ونزوئلا و پاسداري از ارزش هاي انساني و انقلابي است گرچه امروز و به ظاهر هوگو چاوز، دوست صميمي و مهربان مردم، در بين ما نيست اما اطمينان دارم كه روح آسماني و انديشه پاك او هر روز و در افقي بالاتر در دل و جان تك تك مردم آمريكاي لاتين و ونزوئلا و همه ملت هاي عالم و با درخششي بيشتر طلوع مي كند و راه عزت و سربلندي را فرا روي همگان قرار خواهد داد.

هوگو چاوز زنده است تا عدالت و عشق و آزادي زنده است. او زنده است تا ايمان و پاكي و انسانيت زنده است. او زنده است تا ملت ها زنده اند و براي استقرار استقلال و مهرباني و عدالت تلاش مي كنند.

ترديد ندارم كه او بازخواهد گشت و به همراه همه صالحان و حضرت مسيح (ع) و تنها باقيمانده از نسل پاكان، انسان كامل، خواهد آمد و جامعه بشري را در استقرار صلح و عدالت كامل و مهرباني و كمال ياري خواهد كرد.

يك بار ديگر اين ضايعه سنگين را تسليت گفته و از خداوند منان براي جنابعالي و ملت ونزوئلا و همه ملت ها سعادت و سلامت و رفاه و عزت آرزو مي‌كنم.

دوست و برادر شما

محمود احمدي‌نژاد

رييس جمهوري اسلامي ايران

1391.12.16

نهم مارس 2013


چند سوال مطرح است از جمله اینکه:

آیا ارزش شهادت اینقدر پایین آمده که کسی که در بیمارستان میمیرد و دین و مذهب نا معلومی دارد وکافر است  را باید شهید نامید؟


آیا جناب احمدی نژاد عالم به غیب هستند که میفرمایند جناب چاوز رجعت خواهد کرد؟


آیا 313 نفرکه از اصحاب حضرت صاحب هستند همگی شیعه نیستند و یا به فموده رئیس جمهور شخصی کافر از اصحاب حضرت است؟


آیا اعلام عزای عمومی برای برادران بحرینی و پاکستانی و تمام شیعیانی که شهید میشوند اولویت دارد یا عزای عمومی برای یک کافر؟؟؟!؟!!!؟!؟!؟

22 ربیع الثانی / تقویم شیعه

وفات موسي مبرقع:

جناب موسي مبرقع عليه السلام پسر حضرت جواد عليه السلام در سال 296 ه’ در شهر قم
(بحار الانوار: ج 50، ص 162 161. تاريخ سامراء: ج 3، ص 302)
وفات يافت. به نقلي وفات آن جناب در 8 ربيع الثاني بوده است.
(مستدرك سفينه البحار: ج 5، ص 230)
بنابر قول ديگري در 14 ربيع الثاني وفات موسي مبرقع واقع شده است. قبر آن بزرگوار در چهل اختران قم خيابان آذر مشهور است.
(قلايد النحور: ج ربيع الثاني، ص 226. مرآه العقول: ج 6، ص 128)
نام: موسي، كنيه: ابوجعفر، لقب: مبرقع كه از فرط زيبايي بر جمال مبارك نقاب مي‏زد. نام پدر: جواد الايمه عليه السلام‏و مادر آن حضرت كنيز بود.
ايشان از اولين سادات رضوي بود كه در سال 256 ه’ وارد قم گرديد. او دايما بر صورت خود برقعي داشت، ولي مردم عرب ساكن قم او را از قم بيرون كردند، و او به كاشان رفت و در آنجا مورد احترام قرار گرفت.
بعد از آمدن ابوالصديم حسين بن علي بن آدم و مرد ديگري از روساي قم، عربهاي قم متوجه شدند موسي چه كسي بوده است، و آن بزرگوار را به قم باز گرداندند و خانه‏اي براي او آماده كردند. همچنين در روستاهاي متعدد زمين و باغ براي او خريدند و خواهرانش زينب و ام محمد و ميمونه، دختران حضرت جواد عليه السلام به قم آمدند، و بر او وارد شدند.
هنگامي كه جناب موسي مبرقع در قم از دنيا رفت، امير قم عباس بن عمرو غنوي بر او نماز خواند، و در محل كنوني كه در قم معروف است و قبلا خانه محمد بن حسن بن ابي خالد اشعري ملقب به شنبوله بود، دفن شد.
كليني رحمه الله در كافي به سند معتبر نقل كرده كه جناب موسي مبرقع توليت اوقاف را از جانب امام عليه السلام‏داشته‏اند.
(كافي: ج 1، ص 261)

14 ربیع الثانی / تقویم شیعه

قیام مختار:

قلايد النحور: ج ربيع الثاني، ص 229 225. فرسان الهيجاء: ج 2، ص 217. بحار الانوار: ج 45، ص 333)
در اين روز مختار شاد كننده دلهاي شكسته اهل بيت عليهم السلام با نداي «يا لثارات الحسين» در كوفه قيام كرد.مختار در سال اول هجرت در طايف به دنيا آمد و در سال 67 ه’ در كوفه به دست مصعب بن زبير به شهادت رسيد. كنيه او ابواسحاق است. ابوعبيده‏پدرش از صحابه بزرگ بود كه در جنگ با فارس شهيد شد. بعد از پدر، دو برادرش حكم و جبير شهيد شدند.
مختار در هيجده ماه حكومتش، هيجده هزار نفر از قاتلين سيد السهداء عليه السلام را به جهنم فرستاد. اين به غير از كساني است كه به دست اصحاب و ياران او و ابراهيم بن مالك اشتر در بيرون كوفه و در كنار نهر خازر كشته شدند.
سعد عموي مختار از طرف امير المومنين و امام حسن عليهماالسلام والي مداين بود، و هرگاه جايي مي‏رفت مختار را به جاي خود مي‏گذاشت.
امير المومنين عليه السلام به او خبر از فتح و ظفر دادند، و ميثم تمار در زندان كوفه او را بشارت داد.
در روز عيد قربان ابومحمد حكم بن مختار خدمت امام باقر عليه السلام آمد. بعد از اينكه خود را معرفي كرد، امام باقر عليه السلام او را نزد خود خواند و او عرض كرد: آقاي من، مردم در باره پدر من بسيار سخن مي‏گويند. به خدا قسم سخن درست كلام شماست و هر چه شما بفرماييد آن را قبول دارم. امام عليه السلام فرمود: سبحان الله،پدرم خبر داد كه مهريه مادر من از پولي بود كه مختار آن را براي پدرم فرستاد. مختار خانه‏هاي خراب ما را آباد كرد، و دشمنان ما را به قتل رسانيد، و هر خوني كه از ما ريخته شد طلب نمود. آنگاه سه مرتبه فرمود: «رحم الله اباك».
در كودكي، امير المومنين عليه السلام او را روي زانوي خويش مي‏نشاند و به او لطف و مرحمت مي‏فرمود. امام باقر عليه السلام‏مي‏فرمايد: بخدا قسم پدرم مرا خبر داد كه مختار نزد فاطمه بنت امير المومنين عليه السلام مي‏آمد، و آن مخدره براي او فرش پهن نموده پشتي برايش مي‏گذاشت. سپس فرمود: «هر حقي كه ما نزد كسي داشتيم او مطالبه نمود».
در روايت ديگر مي‏فرمايد: «هنگامي كه مختار سر نحس عبيدالله را براي امام زين العابدين عليه السلام فرستاد، آن حضرت سر سفره بود و خوشحال شد و دعا فرمود».
(فرسان الهيجاء: ج 2، ص 198، 199، 244، 245)
بنابر قول ديگري قيام مختار در شب 14 ربيع الاول سال 66 ه’
(بحار الانوار: ج 45، ص 386)
و بنابر قولي 16 ربيع الثاني بوده است.
(بحار الانوار: ج 45، ص 333. قلايد النحور: ج ربيع الثاني، ص 232)

12 ربیع الثانی / تقویم شیعه

انقراض بني اميّه:

در اين روز با سفاح اولين خليفه عباسي بيعت شد
(بحار الانوار، ج 95، ص 357)
و با انقراض دولت بني مروان، دولت بني اميه به كلي منقرض شد. البته مروان در 27 ذي الحجه كشته شد، ولي در اين روز با تاسيس دولت بني عباس رسما نام بني اميه از صفحه خلافت برچيده شد.

10 ربیع الثانی / تقویم شیعه

وفات حضرت معصومه عليه السّلام:

در اين روز در سال 201 ه’ بنابر مشهور سالروز رحلت شهادت گونه حضرت وليه الله خاتون خلق جهان، عابده زاهده كامله مستوره حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها دختر امام موسي كاظم عليه السلام است.
(مراقد المعارف: ج 2، ص 163. منتخب درياي سخن: ص 34. زندگاني كريمه اهل بيت عليهم السلام: ص 83)
آن حضرت 17 روز پس از ورود به شهر قم، با دلي شكسته و غصه دار از داغ پدر و فراق برادر، رحلت فرمودند. در عزاي آن حضرت شهر قم را يكپارچه غم و ماتم فرا گرفت. بدن مطهر آن حضرت را غسل داده كفن كردند، و به طرف باغ موسي بن خزرج مكان فعلي حرم مطهر آوردند. دو سوار نقتبدار از بيرون شهر آمدند و بر بدن آن حضرت نماز خواندند. آنگاه داخل سرداب شده بدن مطهر را دفن كردند و رفتند، و كسي آنان را نشناخت.
موسي بن خزرج آن باغ را وقف حضرت معصومه عليه السلام نمود، و از بوريا و حصير سقفي بر روي قبر مطهر آن حضرت قرار داد. اين بنا بود تا آنكه زينب دختر امام جواد عليه السلام بر روي قبر شريف قبه‏اي بنا نهاد. سپس جماعتي از دختران ايمه عليهم السلام در آن مكان دفن شدند. هنگامي كه ام محمد دختر موسي بن محمد بن علي الرضا عليه السلام فوت كرد، در كنار آن حضرت دفن شد. بعد از آن ميمونه خواهر ام محمد از دنيا رفت، و آن بزرگوار هم در جنب ام محمد دفن شد. روي اين دو قبر يك گنبد ديگر بنا كردندبه گونه‏اي كه دو گنبد چسبيده به هم بر روي قبر حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و ام محمد و ميمونه بوده است.
به جز دختران معصومين عليهم السلام، دو كنيز هم دفن شده‏اند كه در هنگام مرمت كف حرم مطهر در زمان ناصرالدين شاه، روزنه‏اي به سردابي پيدا مي‏شود و چند زن صالحه، وارد سرداب مي‏شوند. پيكر پاك ميمونه و دو تن از كنيزان را پس از هزار سال‏تر و تازه مشاهده مي‏كنند. اين سرداب جنب سرداب حضرت فاطمه معصومه عليهاالسلام قرار دارد.
(بحار الانوار: ج 60، ص 220 219. اجساد جاويدان: ص 105)
مرحوم نمازي وفات حضرت معصومه سلام الله عليها را در 12 ربيع الثاني سال 201 ه’ نقل كرده
(مستدرك سفينه البحار: ج 8، ص 257)
و قول منسوب به شيخ حر عاملي رحمه الله هشتم شعبان سال 201 ه’ است.
(حياه الست: ص 11)
امام صادق عليه السلام مي‏فرمايد: «قم كوفه صغيره است، و بهشت داراي هشت در است كه سه در آن از قم است. در آن شهر زني از اولاد من رحلت مي‏كند كه اسمش فاطمه است، و او دختر موسي بن جعفر عليه السلام است كه به شفاعت او تمامي شيعيانم داخل بهشت مي‏شوند». (بحار الانوار: ج 57، ص 228)

8 ربیع الثانی / تقویم شیعه

ولادت امام حسن عسكري عليه السّلام:

در اين روز حضرت امام حسن عسكري عليه السلام در سال 232 ه’ جهان را به قدوم خود منور فرمودند.
(اعلام الوري: ج 2، ص 132. فيض العلام: ص 229) و به روايت مصباح، تقويم المحسنين، اختيارات و دروس شهيد ولادت حضرت در چهارم اين ماه بوده است.
(قلايد النحور: ج ربيع الثاني، ص 185) اقوال ديگري نيز در ولادت آن حضرت وجود دارد كه عبارتند از 27 ذي الحجه
(مسار الشيعه: ص 23)
(توضيح المقاصد: ص 10. مسار الشيعه: ص 30)
پدر آن حضرت امام هادي عليه السلام و مادر محترمه‏اش بانويي است كه نامش حديث يا حديثه يا سوسن يا سليل است.
(رياحين الشريعه: ج 3، ص 24. ارشاد: ج 2، ص 313)
محل ولادت حضرت مدينه و مشهورترين القاب ايشان زكي، نقي، و كنيه حضرتش ابومحمد است.
آن حضرت را براي زير نظر داشتن و كنترل رفت و آمدها، در محل سكونت سپاهيان ترك تبار دربار عباسي مسكن داده بودند، و از همين جاست كه به آن حضرت «عسكري» مي‏گويند.
(تتمه المختصر في اخبار البشر: ج 1، ص 348)
2 - شهادت حضرت صديقه طاهره عليه السلام:
(وقايع الايام: ج ربيع الاول و ربيع الثاني، ص 204)
بنابر روايتي كه چهل روز پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله را روز شهادت حضرت زهراء سلام الله عليها دانسته، روز هشتم ربيع الثاني روز شهادت حضرت به حساب مي‏آيد.

6 ربیع الثانی / تقویم شیعه

مرگ هشام بن عبدالملك:

روز چهارشنبه ششم ربيع الثاني سال 125 ه’ در رصافه هشام بن عبدالملك از دنيا رفت و به جهنم واصل شد.
(تتمه المنتهي: ص 128)
او مردي احول و غليظ و بدخو و بخيل بوده و حريص بود بر جمع مال، دستور كشتن زيد بن علي بن الحسين عليه‏السلام را صادر كرد و امام باقر و حضرت صادق عليهماالسلام را به شام احضار كرد و جسارتهاي فراواني به آن حضرات نمود و آخر الامر امام باقر عليه السلام را به شهادت رساند. 19 سال و 9 ماه و ده روز خلافت كرد و در 53 سالگي به جهنم شتافت.
در زمان سفاح كه قتل بني اميه آغاز شده بود و قبرهاي آنها را هم نبش مي‏كردند و آنچه مي‏يافتند مي‏سوزاندند، وقتي نوبت به قبر وليد رسيد اثري در آن باقي نمانده بود و از عبدالملك قسمتي از جمجمه‏اش مانده بود. هنگامي كه قبر هشام را شكافتند بدن او هنوز متلاشي نشده بود، و لذا هشتاد تازيانه بر بدن او زدند و او را سوزانيدند و خاكسترش را به باد دادند.
بعضي گفته‏اند ظاهرا زدن هشتاد تازيانه به هشام به جهت حد قذف بوده كه جسارت به مادر جناب زيد بن علي بن‏الحسين عليه السلام نمود. (تتمه المنتهي: ص 127 118. قلايد النحور: ج ربيع الثاني، ص 191. فيض العلام: ص 228)

3 ربيع الثاني / تقويم شيعه

 - سفر امام حسن عسكري عليه السّلام به جرجان:

در اين روز امام حسن عسكري عليه السلام براي وفا به وعده‏اي كه فرموده بودند و آشكار شدن معجزاتي از آن بزرگوار به طي الارض از سامراء به جرجان تشريف فرما شدند.
(بحار الانوار: ج 50، ص 263)
جعفر بن شريف مي‏گويد: سالي قصد حج كردم، و قبل از حج به زيارت امام حسن عسكري عليه السلام در سامراء رفتم. اموالي از شيعيان همراهم بود كه بايد به آن حضرت مي‏رساندم. خواستم از آن حضرت بپرسم اموال را به چه كسي بدهم، ولي پيش از آنكه من صحبت كنم حضرت فرمودند: «به مبارك خادم بده». عرض كردم: «همين كار را كرده‏ام»، و سپس بيرون آمدم و گفتم: «شيعيان شما در جرجان به شما سلام مي‏رسانند». امام عليه السلام فرمود: مگر بعد از مراسم حج به جرجان بر نمي‏گردي؟ عرض كردم: بر مي‏گردم.
فرمودند: 170 روز ديگر اول روز جمعه سوم ربيع الثاني به جرجان وارد مي‏شوي. آن وقت به مردم اعلام كن كه من در آخر همان روز به جرجان مي‏آيم. برو به سلامت.
خداوند متعال تو را و آنچه با توست به سلامت به اهل و اولادت خواهد رسانيد. پسري براي پسرت متولد شده است. نام او را «صلت » بگذار، كه خداوند به زودي او را به حد كمال مي‏رساند و او از اولياء ما خواهد بود.
من گفتم: يابن رسول الله، ابراهيم بن اسماعيل جرجاني از شيعيان شماست و به دوستان شما هر سال بيش از صد هزار درهم احسان مي‏كند، و در جرجان از اشخاصي است كه متنعم به نعمت‏هاي الهي است. امام عليه السلام فرمودند: «خداوند به ابواسحاق ابراهيم بن اسماعيل در مقابل احساني كه به شيعيان ما مي‏كند جزاي خير بدهد و گناهان او را بيامرزد و او را پسري صحيح الاعضاء روزي فرمايد كه قايل به حق باشد. به ابراهيم بگو: حسن بن علي مي‏گويد: نام پسر خود را احمد بگذار».
راوي مي‏گويد: از خدمت حضرت مرخص شدم و حج رفتم و بازگشتم، و در روزي كه حضرت معين فرموده بودند به سلامت وارد جرجان شدم. هنگامي كه اصحاب ما براي تهنيت آمدند، به ايشان گفتم: امام عليه السلام مرا وعده داده كه در آخر امروز به اينجا تشريف مي‏آورند. پس مهيا شويد و مسايل و حوايج خود را آماده كنيد.
شيعيان چون نماز ظهر و عصر را به جا آوردند، در خانه من جمع شدند. ناگاه امام عسكري عليه السلام در همان ساعتي كه فرموده بودند وارد شدند. هنگام ورود بر ما سلام كردند و ما به استقبال شتافتيم و دست آن حضرت را بوسيديم. آنگاه حضرت فرمودند: من به جعفر بن شريف وعده كرده بودم كه در آخر اين روز نزد شما بيايم. من نماز ظهر و عصر را در سامراء به جا آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجديد عهد نمايم. اكنون شما حوايج و مسايل خود را بياوريد.
اول كسي كه ابتدا به سوال كرد نضر بن جابر بود. او گفت: يابن رسول الله، پسر من از هر دو چشم نابيناست، دعا فرماييد تا خداوند ديده هايش را به او برگرداند. حضرت فرمودند: او را حاضر كن. او را حاضر كرد و حضرت دست مبارك بر چشمان او كشيد و چشمانش روشن شد.
پس از او يك يك آمدند و حاجت خود را بيان كردند و حضرت حاجتهاي آنان را برآورده مي‏نمودند، تا اينكه حوايج همه را بر آوردند و مسايل آنها را جواب فرمودند و همان روز به سامراء مراجعت نمودند.